مسیح مهربا نی
اره می دونم هم دیر اومدم هم اینکه باید این مطلب تولد مسیح نوشته می شد

تو چشمانت به وسعت يك دنيا مهرباني... و دستانت سخاوت محض...وقدمهايت ارامش جاوداني.
پاكي دستانت معجزه ابدي و كلام مطهرت ارامش ابدي.
من شفاي درد بي عشقي ام را از تو مي خواهم...
كنارم بنشين دستانت را بر سرم بكش، شفايم بده با پاكي گفتارت:
بر خيز به نام عشق
خدا كند كه بيا يي
بیا که برای تو می سرایم این شعر را
که برای قدوم عاشقانه ات این شعرها اندک است و بی مقدار
بیا که عاشقانه ترین شعرهایم تقدیم به تو
تو که زیبایی ات عالم گیر است و جهان گیر
بی تو زمان کند می گذرد و این دل خسته اگر می توانست
به افتاب و مهتاب می سپرد که زود بیایند و بروند
ولی به تو قول خواهم داد که اگر بیایی زمان را متوقف خواهم کرد
زیرا که لحظه لحظه ی زندگی ام در ارزوی دیدنت می گذرد
و من تنها به نگاههای گرمت محتاج و چشمان تابناکت بی قرار
اگر تو بیایی از عشقم به تو بتی به بزرگی بزرگی ات خواهم ساخت تا
پرستش کنم وجود ارامش بخشت را
و لمس کنم دستان گرما بخشت را
و تمنا کنم نگاههای پر مهرت را................................................
وای بر من که بیگانه شده ام با انتظار
وای بر من!
در لحظه لحظه های انتظار وقت کشی را پیشه کرده ام
که وقت کشی در انتظار حلال است و پاک
بیا که این دل خسته ات مردن را در زنده بودن درک کرده و لمس
بیا که امام زمان عصر بی مهری وعطوفتی
و خسته ای از مردمان بد طینت و بد کردار
بیا................................................... .
دايره ي ذهن

ارام ارام، لحظه ي شروع مي شوي
دنياي ذهن من دايره وار در چشمانت جا مي گيرد
مردمك چشمانت اندازه ي دنياي من است
ترس، دلهره اور، خاموش
دايره ها را شمارش كن
خنده ات مي گيرد؟
شاهد باش تو خواستي
خواسته ات براورده، مي روي؟
نقطه سر خط

يك قدم، يك نگاه، يك لبخند، يك سلام
يك سلام همراه با دستي از سر مهر براي فشردن دستي ، براي شروعي نو.
تا بمانيم با هم براي لحظه اي يا براي لحظاتي و شايد براي هميشه.
ويترين من شايد مكاني باشد براي نو شدن ، شايد قد مي باشد براي اشنا شدن و يا شايد جايي باشد براي يك عمر ماندن.
ويترين من محتوياتش فروختني نيست، ديدني نيست ، بلكه هديه دادني است.
من ويترينم را با تو پر مي كنم، با تو مي چينم، با تو اغاز مي كنم و به تو هديه مي كنم.